زندگی ومرگ

     مرگ وزندگی قبل از مرگ زندگی را بجوی بیاب وتجربه کن و درست آنگاه است که مرگ درتجربه زندگی محو و دود خواهد شد هرگاه مرگ رادرزندگی تجربه وباورکردی. آنگاه است که زندگی ات به سادگی ادامه می یابد.

 آگاهی ، اگر آگاه وهوشیار باشی جهان با تو مشکلی ندارد مشکل درعدم آگاهی توست نسبت به جهان

هر آنگاه که از قفس نا آگاهی بیرون زدی و چون گل ازخاک سربرآوردی دیگرنگران جهان وترک آن نخواهی بود.همیشه به دنبال جستحو و سئوال وکسب آگاهی باش.

 

 

 

 

 

 

 

خوابی که انشاءلله به واقعیت خواهد پیوست

امروز میخواهم خوابی رو براتون تعریف بکنم که نه یک ایرانی بلکه یک نفر از اهل گنجه  

 

درجمهوری آذربایجان( شوروی سابق) توخواب دیده بود من عین تعریف ایشان را که یکی از  

 

همسایگانش از قول ایشان تعریف میکرد عینا براتون نقل میکنم.میگفت یک شب درخواب دیدم  

 

که یک دریای بسیار وسیعی وجودداشت که این دریا تقریبا میشود گفت که انتهایی نداشت وتا چشم  

 

کار میکرد فقط دریا دیده میشد وبس، وسط این دریا یک برج بسیار بلندی وجودداشت که به نظر  

 

میرسید انتهای برج به آسمان چسبیده است،دیدم آقای احمدی نژاد باشجاعت وبدون هیچ گونه 

 

 واهمه ای، بالای این برج ایستاده وشش نفر هم پایین برج که هر کدام از اینها طنابی قلابدار در 

 

دستشان داشتند وهمه سعی میکردند به هر طریق ممکن احمدی نژاد را ازبالای برج توسط 

 

طنابی که در دستشان بود به پایین بکشند اما به هیچ طریق نمیتوانستند .من هم که پایین  

 

برج ایستاده بودم، نحوه ارتباطمان با احمدی نژاد طوری بود که به راحتی میتوانستم با ایشان 

 

صحبت بکنم  وهم ایشان هم من به راحتی صدای همدیگررا میشنیدیم، تا اینکه من بعد از 

 

مدتی از آقای احمدی نژاد خواستم که اگر اجازه بدهد من از این پایین جلوی این شش نفر را

  

بگیرم که ایشان گفتند که نمیخواد، واونها هم هیچ کاری نمی توانند بکنند بالا خره بعد از مدتی من 

 

نتوانستم صبر بکنم وبا اینها درگیر شدم،وبا هر کدامشان هم که درگیر میشدم بلا فاصله با دستم 

 

از سمت بالای سرشان فشار میدادم واینها یکی یکی غرق میشدند ،تا اینکه یکیشون از دستم  

 

در رفت وفرارکرد .بعد از آن یک عالم نورانی را دیدم که از سمت مقابل  به طرفم در حال حرکت بود،به محض نزدیک  

 

شدن، به سمت بالای برج اشاره کرد وفرمود :ازاو(احمدی نژاد) بپرس ببین علی  (ع) را تا  

 

چه حدی میشناسد وآیا میداند که در حال حاضر کجاست؟من هم سوال کردم که آقای احمدی نژاد 

 

بلافاصله جواب داد، که خود  ایشان همان حضرتیه که ما (مردم ایران)همیشه به مدد او امیدواریم وهمیشه  

 

از عدالت ومردانگی او می گوییم و از بالای برج پایین آمد در این حین آنحضرت یک عدد کمر بند  

 

ویک قبضه شمشیر به احمدی نژاد دادند وفرمودند:برو وبدان که هیچ قدرتی نمی تواندجلوی پیشرفت  

 

سرزمینت را بگیرد ،شما پیروزید این را فرمود وحرکت کرد که در این حال من از خواب پریدم.....

 

 

موفق وپیروز باشید