شکوه

ذهن شکوه گر هرگز نمی تواند دیندار باشد. ناممکن است، زیرا ذهن شکوه گر هیچگاه از یک حقیقت اساسی آگاه نمی شود: این حقیقت که هستی به تو عشق می ورزد، از تو مراقبت می کند و باد و باران خورشید و ماه دوست تو هستند. هر اتفاقی بیفتد ... ممکن است از نگاه تو یک مصیبت بنظر رسد اما آن هرگز یک مصیبت نیست، بلکه خیر و برکت است. شاید در آغاز یک مصیبت بنظر آید، زیرا دید ما محدود و دورنمایمان کوچک است. ما نمی توانیم دورنمای کلی را ببینیم. فقط می توانیم جزیی کوچک را ببینیم و گرنه همیشه شکرگزار می بودیم و احساس سعادتمندی می کردیم. کسی که می فهمد، حتی بابت مرگ نیز از هستی سپاسگزار است، زیرا از نگاه او مرگ فرصتی است برا ی استراحت. برای او مرگ نه یک پایان،‌ بلکه سرآغاز یک زندگی بزرگتر از این زندگی است. - نمایش واقعی نیست. برای آنانی که می فهمند، نمایش واقعی پس از مرگ آغاز می شود. آنانی که نمی فهمند گمان می کنند که این تمرین، واقعی است و وقتی تمرین به پایان می رسد گریه و زاری سر می دهند. به آن دل بسته می شوند و دوست ندارند از آن دل بکنند. برای آنانی که می فهمند همه چیز خیر و برکت است.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد